عاشق واصل


 






 
«نخستين بار که از زندان رها شده بود،به نظر پيري جوان و خردسالي سالخورده آمد. همه را شناخته بود تا توانست راه خود را بشناسد و آنچه در کلاس نديده بود به تجربه يافته بود. علم و عمل، زمينه خودسازي عميقي را در او به وجود آورد و جهاد با نفس را در عمق مبارزات و مجاهدات خود به کار گرفت و به همين دليل، در همه امتحانات زندگي که هيچکس لحظه اي در آن فاتح نيست روز به روز موفق تر و پخته تر مي شد. وحشت از او رفته بود و آرامش سالها در او منزل کرده بود. در سخت ترين آتشها با توکل به خداوند، جداً آرام بود و آرامش بخش.»(1)
به سال 1334 ه- ش در خانواده اي مؤمن در شهر اصفهان متولد شد. تولدش مصادف با شب شهادت حضرت اميرالمومنين(عليه السلام) بود و شهادتش در شب شهادت حضرت زهرا (عليها السلام) در 12 بهمن 1365 رقم خورد.
پدرش براي نامگذاري او به قرآن تفأل نمود و بر مبناي آيه 32 سوره مريم نامش را عبدالله گذاشت و چنين بود روزي هم که آيت الله نمازي براي سخنراني در مجلس شهادتش تفأل به قرآن زد آيه ي « قال اني عبدالله... » آمد.
"درمعرفت مقام ربوبي مستغرق بود و بدون ذره اي توجه به دنيا و ظواهر فريبنده و زخارف پوچ ماديات، تنها به معاشقه با محبوب ذوالجلال و الجمال مي انديشيد. شهيد ميثمي هرگز قيد و بند را تجربه نکرد،گرچه سالياني از عمر شريفش را در زندان دژخيمان طاغوت به سر برد به معناي واقعي کلمه از هر چه رنگ تعلق داشت، آزاد بود.»(2)

دوران رشد:
 

شهيد حجت الاسلام ميثمي در اصفهان، در خانه اي از دوستداران اهل بيت ( عليهم السلام ) رشد يافت. در نوجواني به تأسيس هيئت حضرت رقيه و کلاسهاي آموزش قرآن و صندوق قرض الحسنه در محل خود اقدام کرد.
در ماههاي پاياني سال تحصيلي، ساواک در تعقيب او به مدرسه حقاني يورش برد و در تاريخ 1354/3/11 او را همراه عده اي از طلاب مبارز دستگير کرد و مورد شکنجه قرار داد. سرانجام او را به پنج سال زندان محکوم کردند.

روحيه گرفتن از مادر:
 

يک روز وقتي که مادرم به ملاقاتم آمد گفت:« مادر، مبادا ناراحت باشي، تو سرباز امام زمان( عجل الله تعالي فرجه الشريف) هستي. به خاطر آن حضرت به زندان افتاده اي. استقامت کن.
از حرفهاي مادرم روحيه ام تازه شد « سوره يوسف را خيلي تلاوت کردم و توسلهاي فراوان به امام زمان( عجل الله تعالي فرجه الشريف) داشتم.» شهيد ميثمي در تاريخ 63/4/6 به عنوان مسئول دفتر نمايندگي حضرت امام ( رحمه الله عليه) در قرارگاه خاتم الانبياء( صلي الله عليه و آله و سلم) منصوب شد و در طول سه سال به تمام جبهه ها سرکشي کرد.

آخرين ديدار:
 

« آخرين باري که قامت نوراني و سبکبال ميثمي را ديدم در پنج ضلعي بود. آتش دشمن از همه سو مي باريد، زمين، بالا، چپ، راست، شرق و غرب. وضو داشت و من مشغول وضو شدم. از او خواستم که منتظر من نماند و به سنگر پناه ببرد، اما هرگز عزت نفس و شهامتش به او اجازه نداد که مرا تنها رها کند. تا اينکه با هم در حالي که جمع کثيري از رزمندگان در اطراف کانالها به سر مي بردند به کانالهاي اطراف پناه برديم اما او رفت و ما...»(3)

لحظه پرواز:
 

سرانجام همانطور که در شب دوم عمليات بزرگ کربلاي پنج به دوستان گفته بود:« من دراين عمليات اجر خودم را از خدا مي گيرم». در تاريخ 65/11/9 سحرگاهان آن زمان که دلباختگان جمال محبوب، براي مناجات با خداي خويش مهيا مي شوند وعده الهي تحقق يافت و از ناحيه سر مورد اصابت ترکش قرار گرفت و بعد از سه روز در 12 بهمن مطابق با دوم جمادي الثاني که مصادف با شب شهادت حضرت زهرا ( سلام الله عليها) بود به ديدار محبوب و مهماني اولياي خدا شتافت و به آرزوي ديرينه خود نايل آمد.

پي نوشت ها:
 

« با استفاده ازکتاب سخن شمع خاتم و ره يافتگان وصال»
1- آيت الله حائري شيرازي.
2- دکتر اسفندياري.
3- دريادار شمخاني.
 

منبع:نشريه راه راستان، شماره 17